نوشته های یک مغز بیمار
ʘ͜͡ʘ
خدایا! دلگیرم ! دلگیر !! ازدلم دلگیرم که چطوربه این راه آمدومن چقدردراین راه دروغ گفتم . . فریب دادم . . وحسرت خوردم . . . وچه افسوس که نوجوانی وانرژی خویش رابه جای ریختن به پای خالقم . . . به پای ساخته ی دسته خالقم ریختم ونفهمیدم که چقدرزودگذشت و من دیگرهمان من نیستم . . دنیایم عوض شده است . . دلم عوض شده است . . وانگارهیچ چیزسرجای خودنیست. . . چه غمگین هنگامی است که خودمیفهمم که چه میکنم . . چه نمیکنم . . وچه میخاهم انجام دهم اما نمیتوانم . . !!! پروردگارم! یاریم ده تاازین دوره از زندگی طوفانی وپرتلاطمم خارج شوم وبه سوی یگانه خالق هستی ام بازگردم . . . واین رادانستم که: کردگارمن . . یگانه بخشده ای است که عفووگذشتش همیشگی وتکراری است که هیچ وقت تکرارنیست . . . ومن این رامیدانم وبه او ایمان خواهم داشت . . حال میفهمم که آری این بازگشت چه شیرین است موقع ای که خدادرنزدیکی ام است ودرهنگام گذشت ازکوه های سخت زندگانیم اوست که دستم راگرفته وآرام درگوشم نجوامیکند:"من باتوام نگران نباش" ومن تنهامیتوانم بگویم:"خدوندا متشکرم !!"
نظرات شما عزیزان:
بابت تبادلم مرسی
مردم نمی تونن خیلی کارها رو بکنن
دوست دارن تو هم نتونی
اگه یه چیزی رو می خوای
باید به دستش بیاری
مکث نکن...
موفق باشی
پاسخ:ممنون عزیز
Power By:
LoxBlog.Com |